سفارش تبلیغ
صبا ویژن



پـَـ نه پَــ! (3)

  • نوشته‌شده توسط: نیما
  • تاریخ: دوشنبه 91/11/9

پـَـ نه پَــ! 

دارم به خواهر زاده ام دیکته می گم... رسیده آخر خط، می گه برم سر خط؟
پـَـ نه پَــ، بقیشو رو فرش بنویس!

داشتیم تو خیابون قدم می زدیم که یهو صداى ترمز شدیدى اومد و دو تا پا که یکى عمودى یکى افقى رو هوا بود... خلاصه ملت جمع شدن بالای سر طرف، که در این هنگام راننده پیاده شد و در کمال خونسردى گفت: آقا چیزیتون شد؟
یارو هم با همون وضع و صورت خونى مالى در حالی که به سختى نفس می کشید گفت: پـَـ نه پَــ، خودمو انداختم زمین از داور پنالتى بگیرم!
راننده گفت: نمکدون! منظورم اینه که می خواى زنگ بزنم اورژانس؟
یارو گفت: پـَـ نه پَــ، زنگ بزن برنامه نود، عادل اینا کارشناسى کنن صحنه پنالتى بود یا نه!

تو آشپزخونه استکان و قندون از دستم افتاد شکست با صدای خفن. مامان اومده می گه چیزی شکوندی؟
پـَـ نه پَــ، شیشه نازک تنهایی دلم بود منتها صداش رو گذاشتم رو اکو حال کنین!

کله صبحی رفیقم می‌خواست بیاد درس بخونیم، بهش زنگ زدم گفتم دوتا نون هم بگیر بیار.
گفت واسه صبحونه؟
پـَـ نه پَــ، واسه ذخیره سازی تو روزای سخت زمستون!

خواهرم از بیرون میاد خونه... می‌بینه پشت سیستمم... می گه کامپیوتر روشن کردی؟ پـَـ نه پَــ، دکتر گفته بشین جلوی مانیتور خاموش زل بزن بهش واسه چشات خوبه!

تو هواپیما نشستم دارم دعا می‌خونم بغل دستیم می‌گه دعا می‌کنی سالم برسی؟
پـَـ نه پَــ، دوست دارم صحنه سقوط هواپیما رو از نزدیک ببینم دعا می‌کنم سقوط کنیم!

زنه شکمش اومده جلو، رفیق ما می پرسه این خانم حامله است؟
پـَـ نه پَــ، این زن آقا گرگه ‌است، شنگول رو خودش خورده، منگول رو داده به شوهرش!

کامپیوترم یه ویروس گرفته بود رفتم کلی پول آنتی ویروس اورجینال دادم بعد سه ساعت اسکن ویروسه رو پیدا کرده پیغام داده:
آیا مطمئن هستید که می خواهید این ویروس را حذف کنید؟
پـَـ نه پَــ، می خوام ازش نگهداری کنم بزرگ بشه، بشه عصای دستم نور چشام!

دم دستشویی عمومی ایستاده ام تا نفر قبلی بیاد بیرون، اومده بیرون، می بینه دارم پیچ و تاب می خورم می گه دستشویی داری؟
پـَـ نه پَــ، دارم با صدای موزیکی که نواختی تمرین رقص عربی می کنم!

یه توپ دارم قلقلیه... پـَـ نه پَــ، می خواستی مکعب مستطیل باشه!
سرخ و سفید و آبیه... پـَـ نه پَــ، زیتونی و نقره ای و سبز یشمیه!
می زنم زمین هوا می ره... پـَـ نه پَــ، زمینو سوراخ می کنه می ره تو زیر زمین، بقله دبه ترشیا!
نمی دونی تا کجا می ره... پـَـ نه پَــ، بنده خط کشم، می دونم دقیقا کجا می ره!
من این توپو نداشتم... پـَـ نه پَــ، داشتی! الان اسکلی داری خاطره تعریف می کنی!
مشقامو خوب نوشتم. بابام بهم عیدی داد... پـَـ نه پَــ، می خواستی دم عیدی بخوابونه تو دهنت!
یه توپ قلقلی داد... پـَـ نه پَــ، تو این گرونی می خوای سویچ لکسوز بهت بده!

شمع های ماشینم سوخته، رفتم تعمیرگاه...
می پرسه عوضشون کنم؟ پـَـ نه پَــ، فوتشون کن تا صد سال زنده باشی!

زنگ زدیم 110 می گم آقا این جا دزد اومده، ما گرفتیمش لطفاً کسی رو بفرستید. می پرسه می خواهید ازش شکایت کنید؟
پـَـ نه پَــ، زنگ زدیم بگیم وسیله همراش نیست شما تا یه جایی برسونیدش، تو خیابون نمونه این موقع شب!

بسته سیگارمو گرفته که از توش سیگار برداره... می گه اِ اِ اِ همین یه نخه؟
پـَـ نه پَــ، این یه دونه چشم گذاشته، بقیه رفتن قایم شدن!

دوستم می گه امروز چندمه؟ می گم یکم. می گه یکم مرداد؟
پـَـ نه پَــ، امروز یکم فروردینه... عیدت مبارک عمو جون یه بوس بده!

به برادرم می گم تلویزیون رو بزن کانال دو... می گه روشنش کنم؟
پـَـ نه پَــ، تو بزن دو... من هُل می دم روشن شه!

به مامانم می گم: فکر کنم دیگه وقتشه از تنهایی در بیام، هر چی باشه بیست و شش سالمه مامان... می گه: یعنی زن می خوای پدرسوخته؟
می گم پـَـ نه پَــ، یه داداش توپول موپول می خواستم روم نمی شه به بابا بگم.

رفتم آسایشگاه برای دیدن سالمندان. مسئول اونجا می گه: اومدی عیادت؟
پـَـ نه پَــ، اومدم 2 تا از این پیرمردها رو ببرم بزرگ کنم!

به داداشم می گم برو عصای آقاجون رو بیار؛ می گه مگه آقاجون می خواد بره؟
پـَـ نه پَــ، می خواد به اذن پروردگار عصا رو تبدیل به اژدها کنه!

هفته پیش مریض شدم، رفتم آمپول بزنم... آمپولا رو دادم به پرستاره... می گه آمپول بزنم؟
پـَـ نه پَــ، توش آب پر کن تفنگ بازی کنیم!

نفس نفس زنون خودم رو رسوندم به اتوبوس. راننده می گه: می خوای سوار شی؟
میگم پـَـ نه پَــ، اومدم سفر خوشی رو براتون آرزو کنم!

همسایه مون می گم تخم مرغ داری؟ می گه می خوای غذا درست کنی؟
پـَـ نه پَــ، می خوام بخوابم روشون تا جوجه بشن بفهمم مادر بودن چه حسی داره!

بهش می گم با من ازدواج می کنی؟ می گه داری بهم پیشنهاد می دی؟
پـَـ نه پَــ، می خوام غیر مستقیم حالیت کنم مامانت تصادف کرده بری بیمارستان!


ادامه مطلب نظر

پـَـ نه پَــ! (2)

  • نوشته‌شده توسط: نیما
  • تاریخ: دوشنبه 91/11/9

پـَـ نه پَــ! (سری 5)

از خواب بیدار شدم برادرم اومده می گه بیدار شدی؟
پـَـ نه پَــ، خوابم، خودم رو زده ام به بیداری!

رفتم نانوایی سنگکی. نانوا داشت با انگشتش روی نان رو سوراخ سوراخ می کرد. نوبت من که شد، نانوا گفت شما هم نان می خواهی؟
پـَـ نه پَــ، اومدم از شما تایپ یاد بگیرم!
فرستنده: amir

توی جاده پلیس دیدم، دستم رو کردم بیرون، انگشتم رو می چرخونم. رفیقم می گه: داری به ماشین های روبرویی علامت می دی؟
پـَـ نه پَــ، دارم هوا رو با انگشتم هم می زنم خنک شه!
فرستنده: 09355449428

پریشب تو خیابون می رفتم، داشتم با فندکم بازی می کردم، پلیس رد شده، پرسید اون چیه؟ فندکه؟
پـَـ نه پَــ، مشعل المپیکه، دارم می برم لندن!

به دوستم می گم فهمیدی مریم جدا شد؟ می گه از شوهرش؟
پـَـ نه پَــ، چسبیده بود کف ماهیتابه، کفگیر زدم جدا شد!

رفتم درمانگاه، منشی می گه: مریض شمایید؟
پـَـ نه پَــ، من میکروبم، اومدم خودم رو معرفی کنم!

با دوستم رفتیم باغ وحش، جلوی قفسِ شیر وایسادیم. دوستم می گه: شیرِ؟
پـَـ نه پَــ، گربه است، باباش مرده ریش گذاشته!

برای استخدام رفتم یه شرکتی، خانمه می گه: شما برای آگهی استخدام اومدین؟
پـَـ نه پَــ، اومدم بگم اصلا رو من حساب نکنین!

رفتم خونه دوستم، کامپیوترش خرابه. می گم پاورت سوخته کامل! می گه یعنی یکی دیگه بگیرم؟
پـَـ نه پَــ، سوختگیش جدی نیست، پماد سوختگی بزن خوب می شه!

رفتم دم مغازه به فروشنده می گم قرص پشه داری؟ می گه واسه کشتنش می خوای؟
پـَـ نه پَــ، برای سردردش می خوام!

زنگ زدم اورژانس، می گم تصادف شده... آقاهه می پرسه کسی هم صدمه دیده؟
پـَـ نه پَــ، فقط زنگ زدم بگم همه سالمند که از نگرانی درتون بیارم!

دندونم بد جوری درد می کرد، دستم رو گذاشته بودم روی صورتم. دوستم منو دید، پرسید دندونت درد می کنه؟
پـَـ نه پَــ، دارم اذان می گم گذاشتمش روی میوت (Mute)!

دستشویی داشتم، رفتم دیدم دوستم توی دستشوییه. در زدم، می گه چیه؟ دستشویی داری؟
پـَـ نه پَــ، اومدم واست سند بذارم بیارمت بیرون!

با کل فامیل برای بابابزرگم رفتیم خواستگاری، پیرزنه بهش می گه شما تا حالا ازدواج کردین؟
پـَـ نه پَــ، تک پسر خونه است، ما 60 نفر رو هم از پرورشگاه برداشته آورده بیایم واسش خواستگاری!

لاک‌پشته ما رو دیده، رفته توی لاکش... دوستم می گه: ترسیده؟
پـَـ نه پَــ، چشم گذشته ما بریم قایم بشیم... بدو بریم بدو!

بابابزرگم داشت تو خواب صداهای عجیب و غریب در می آورد! خانمم می گه داره خرناس می کشه؟
پـَـ نه پَــ، داره کانکت می شه، ولی چون تو محل ما ADSL نمی دن از dial-up استفاده می کنه!

بردم داداشم رو رسوندم کلاس، برگشتم. مامانم می گه رسوندیش؟
پـَـ نه پَــ، انداختمش توی چاه، این هم پیراهنشه!

می خوام برم خونه، چشام قرمزه... به رفیقم می گم چشام قرمزه؟
می گه آره، می خوای همین جوری بری؟
پـَـ نه پَــ، صبر می کنم تا سبز بشه بعد حرکت می کنم!

رفتم مغازه، می گم یه نوشابه بزرگ بدین... می گه خانواده باشه؟
پـَـ نه پَــ، مجرد باشه اهل نماز و روزه هم باشه!

نوزاده تو بغل مامانش گریه می کرد، مامانه می گه قربونت برم گرسنته؟
بچه هه به اذن خداوند می گه: پـَـ نه پَــ، دارم برای زلزله زدگان سومالی گریه می کنم!

دوستم زنگ زده، می گه چه کار می کنی؟ می گم ماشینم رو آورده ام تعمیرگاه. می گه مگه خرابه؟
پـَـ نه پَــ، آوردمش تعمیرگاه، عیادت دوستای مریضش!


ادامه مطلب نظر

پـَـ نه پَــ!

  • نوشته‌شده توسط: نیما
  • تاریخ: دوشنبه 91/11/9

پـَـ نه پَــ! 

بهش گفتم سی دی مادربردت رو بده کار ضروری دارم. رفت خونه و بعد از دو ساعت اومده می گه همونی که روش نوشته Gigabyte؟
گفتم پـَـ نه پَــ! همونی که نوشته گلچین شاد بندری 90!

از گوگل سایت رو باز کردم، نوشته آیا می خواهید وارد سایت شوید؟
گفتم پـَـ نه پَــ! مثل این که زنگو اشتباه زدم با طبقه بالایی کار دارم، ببخشید دیگه تکرار نمی شه!

مامور آمار: شما فرزند خانواده هستید؟
پـَـ نه پَــ! من پدر خانواده ام ولی خیلی خوب موندم!

دوستم ازم پرسید دیروز چند شنبه بود؟ گفتم: دوشنبه. گفت: وااای، یعنی امروز سه شنبه است؟
گفتم: پـَـ نه پَــ! به علت درخواست مکرر بینندگان، روز دوشنبه یک روز دیگه تمدید شد، هنوز دوشنبه است!

به مامانم می گم: من میرم کارواش... می گه: ماشین را هم می بری؟
می گم: پـَـ نه پَــ! می رم اون جا دوش بگیرم!

دارم سبزی خورد می کنم، دستم رو بریدم... می گم چسب داری؟ می گه: دستت رو بریدی؟
پـَـ نه پَــ! می خوام وقتی کارم تموم شد دوباره سبزی ها رو بچسبونم!

سوسکه را کشتم، جنازه شو برداشتم ببرم بیاندازم بیرون. همسرم بین راه نگاه می کنه، می گه کشتیش؟
می گم: پـَـ نه پَــ! توی دستشویی خوابش برده بود، دارم می برمش توی رختخوابش بخوابه!

تو بانک بودم، نوبتم شد. رفتم جلوی باجه، آقاهه تقریبا دیگه منو می شناسه. گفت: لطفا" شماره تون رو بدید... گفتم: شماره نوبتم رو؟
گفت: پـَـ نه پَــ! شماره موبایلت رو! فقط بگما... من تک می زنم تو زنگ بزن!
شماره نوبتم رو بهش دادم یه چک هم بهش دادم که نقدش کنه. گفت: می خواهی نقدش کنی؟ گفتم: پـَـ نه پَــ! این رو دادم واسه این که تو شارژ بخری زنگ بزنی!

برای بار اول رفتم مرکز اهدای خون... پرستار می گه می خواین خون بدین؟
گفتم: پـَـ نه پَــ! پشه‌ایم، اومدیم مهمونی!
بعد از نیم ساعت نوبتم شده، می گه کارت ملی؟
می گم مگه کارت می خواد؟
می گه: پـَـ نه پَــ! می تونی آزاد هم بزنی... لیتری 700!

بچه تازه به دنیا اومده و از بیمارستان آوردیم خونه خوابیده، فامیلمون اومده می گه آخی... خوابه؟
می گم پـَـ نه پَــ! زدیمش تو شارژ! دکترا گفتن 7 – 8 ساعت اول خوب بگذارین شارژ بشه بعد ازش استفاده کنین، و گرنه خوب گریه نمی کنه!

تو ایستگاه متروی آزادی، یکی ازم پرسید این جا آخرشه؟
گفتم: پـَـ نه پَــ! نیم ساعت برای ناهار و نماز نگه داشته، بعد دوباره راه می افته!

مادر دانش آموزِ اومده مدرسه… معلم بهش می گه: با بچه تون ریاضی تمرین کنین. می گه: تو خونه؟
پـَـ نه پَــ! تو زمین های خاکی، اکثر قهرمانا از زمین های خاکی شروع کردن!

تو توالت بودم که یکی محکم زد به در. گفتم: بله؟ دیدم داداشمه، می گه تو اون جایی؟
گفتم پـَـ نه پَــ! این صدای منشی توالته... لطفا بعد از شنیدن بوق بفرمایید داخل!

رفتم پمپ بنزین به آقاهه می گم 40 تا بزن. میگه 40 لیتر؟
پـَـ نه پَــ! 40 تا قاشق چای خوری!

هفته پیش مریض شدم، رفتم آمپول بزنم. آمپول ها رو دادم به پرستار.
می گه آمپول بزنم؟ پـَـ نه پَــ! توش آب پر کن تفنگ بازی کنیم!

رفتم بانک پول بگیرم. کارمنده می گه پول رو می برید؟
پـَـ نه پَــ! می خوام وایسم اینجا هر کس رقصید بهش شاباش بدم!


ادامه مطلب نظر

پس نه..............؟(جالب)

  • نوشته‌شده توسط: نیما
  • تاریخ: شنبه 91/11/7


 سوار تاکسی شدم.یارو صدای ضبطشو تا ته زیاد کرده بود.میگم میشه صدای ضبطتونو کم کنید؟
میگه اذییتتون میکنه!
گفتم پس نه گفتم کم کنی این یه تیکشو من بخونم ببینی صدای کدوممون بهتره!!!!
****************************************************************************** 
رفتم سر خاک خدا بیامرزی دارم خرما تارف می کنم،
طرف برداشته میگه فاتحه است دیگه نه؟
گفتم پس نه خدا بیامرز زنده شده داریم جشن می گیریم!
                                                                                       


ادامه مطلب نظر

لطیفه

  • نوشته‌شده توسط: نیما
  • تاریخ: شنبه 91/11/7

به غضنفر میگن چرا اخبار امشب انقدر طولانی شده؟میگه نمیدونم فکر کنم قسمت آخرش باشه!

یادتونه دوران بچگی تو مدرسه 2 تومن جمع میکردیم شیرمال بخریم،من که یادم نمیاد خخخخ

مراحل درس خوندن یک دانش آموز :
خوابیدن روی جزوه
گرفتن مشکلات و نواقص گل های قالی
جمع کردن آشغال های ریز و درشت اطراف زمین
خاک گیری گوشه های موبایل
گرفتن چندین عکس با گوشی از خود در حالت های مختلف و در ژست درس خواندن
اس ام اس بازی با بچه های کلاس که هر کدوم چقدر درس خوندن
خوندن یادگاری های جزوه که رفقا سر کلاس نوشتن
بد گفتن به درس و دانشگاه و در آخر هم خسته شدن و رفتن و یه چیزی خوردن!

دوتا خالی بند برای هم خالی می بندن یکیشون میگه من یه سگ دارم وقتی میاد خونه زنگ می زنه دومی میگه برای چی مگه کلید نداره.

علم از دانش آموزان خواست که انشاء درباره یک مسابقه فوتبال بنویسند.
همه مشغول نوشتن شدند جز یک نفر...معلم از او پرسید: تو چرا نمی نویسی؟ دانش آموز جواب داد: نوشته ام! معلم دفتر او را گرفت و نگاه کرد.
نوشته بود: به علت بارندگی فوتبال برگزار نخواهد شد!!

جدیدترین قسم غضنفر:یارانه خودمو بچهامو قطع کنند اگه بخام دروغ بگم

توجه،توجه
این مطلب فقط برای خنده است و از انجام دادن آن در واقعیت بپرهیزید.
.
.
وقتی دوتا از دوستاتون باهم حرف میزدند یکیشونو صدا کنید.(احتمالا اون یکی هم نگاه کنه)بهش بگین:راستی میدونی فلانی(فرد پشت سری)دیروز چی پشت سرت میگفت؟ بعد به اون یکی بگید:چیه؟چته؟چرا هی چشمک می زنی؟خب باشه نمیگم.
و بعد در کمال خونسردی محل را ترک کنید.


ادامه مطلب نظر