هفت فرق غیرقابل انکار افراد موفق و ناموفق [قسمت اول]
این پست را به دو قسمت تقسیم کردم و قسمت بعدی را فردا منتشر خواهم کرد تا طولانی شدن آن باعث نشود شما آن را نصفه و نیمه بخوانید. چند دقیقهای که دقیق خواندن این پست وقت شما را خواهد گرفت شاید برایتان بعدآ هزاران دقیقهی شاد و سرشار از موفقیت به ارمغان بیاورد ، اگر باور ندارید مشکل از شماست!
تا به حال فکر کردهاید چرا عدهای در انجام کاری موفق میشوند و عدهی دیگری در انجام همان کار شکست میخورند؟ به راستی رمز این موفقیت چیست که عدهای به آن میرسند و عدهای تا آخر عمر انتظار آن را میکشند؟ برای پاسخ دادن به این سوال باید ببینیم افراد موفق و ناموفق چه تفاوت هایی با هم دارند.
در زیر هفت تفاوت مهمی که افراد ناموفق با افراد موفق دارند را با هم بررسی میکنیم:
1- آنها معنی صحیح موفقیت را نمیدانند: «نابرده رنج گنج میسر نمیشود.» شما در مورد موفقیت چه فکر میکنید؟ به نظر شما موفقیت ذاتی است یا اکتسابی؟ جوابی که هر کس به این سوال میدهد تا حد زیادی بیانگر شخصیت و به نوعی عامل اصلی بودن او در موقعیتی که در حال حاظر دارد است خواه موققیت و رضایت از زندگی باشد خواه شکست و نارضایتی.
در مورد موفقیت سه باور عمومی وجود دارد:
موفقیت شانسی است: عدهای معتقداند موفقیت شانسی است. اگر شما فکر کنید موفقیت شانسی است چقدر برای کسب آن تلاش میکنید؟ مسلم است هرگز!
اگر رفتار خود و دیگران را زیر نظر بگیرید خواهید دید که ما برچسب «شانس» را فقط به اجناس دلخواه خودمان میچسبانیم. به عنوان مثال دقت کنید مردم اکثرآ موفقیت های دیگران و شکست های خود را تقصیر شانس میاندازند.
مثلآ وقتی فاطمه خانم میفهمه پسر اکبر آقا کار و بارش حسابی گرففته و ماشین مدل بالا سوار میشود و… میگوید «خدا شانس بده!» ، «ما که از این شانس ها نداریم!» ولی اینکه این بیچاره چقدر برای کسب موفقیت تلاش کرده اصلآ در نظر گرفته نمیشه و «شانس» میشود تنها عامل کسب تمام این موفقیت ها.
اما اگر دختر همان فاطمه خانم دانشگاه قبول شود عامل شانس به کلی کنار گذاشته شده و علت کسب این موفقیت تلاش شبانه روزی ، هوش و ذکاوت ، استعداد و نبوغ دختر گلشان است.
پس باور کنید که شانس خوب فقط یک فرصت برای رسیدن به موفقیت و شانس بد فقط یک اتفاق است.
عامل اصلی هر آنچه برای ما اتفاق میافتد فقط خود ما و آنچه انجام میدهیم است.
موفقیت ذاتی است: عدهای معتقداند موفقیت ذاتی است و افراد موفق موفق زاده میشوند. این باور اگر خود را یک انسان فوق العاده موفق بدانید زیاد بد نیست و تا حدودی باعث پیشرفت شما میشود ولی اگر خود را یک انسان شکست خورده بدانید چه طور؟ بهتر است برای کسب موفقیت تلاش کنید یا برای دوباره متولد شدن؟
موفقیت اکتسابی است: این بهترین اعتقادی است که میتوان نسبت به موفقیت داشت. اگر شما ایمان داشته باشید که میتوانید موفقیت را به دست آورید بعد از کسب موفقیت اول دومی را هم به سرعت به دست میآورید و سومی… و همین طور موفقیت های بعدی را. یعنی موفقیتی نامحدود کسب خواهید کرد! همچنین اگر در این میان شکست بخورید با انرژی و پشتکار دوباره خودتان را بالا میکشید.
«شانس تو را موفق نمیکند این تویی که شانس را به موفقیت تبدیل کنی.»
(Kevin Geary)
2- آنها معنی صحیح شانس را نمیدانند:همان قدر که درست ندانستن معنای صحیح موفقیت باعث ایجاد مشکلاتی در زندگی میشود ندانستن معنای صحیح شانس هم از موفقیت جلوگیری میکند. عدهای فکر میکنند شانس حتمآ موفقیت به همراه دارد این افراد همیشه منتظر اتفاقی خارق العاده هستند در حالی که شانس های زیادی را بدون اینکه بدانند از بین میبرند.
عدهای شانس را فقط یک احتمال برای موفقیت میدانند این افراد اگر معتقد باشند موفقیت اکتسابی است شاید تلاشی برای تبدیل شانسشان به موفقیت بکنند در غیر این صورت هیچ !
عدهای شانس را یک سرعت دهنده به عمل رسیدن به موفقیت میدانند ولی همواره بدون شانس هم کار خود را جلو میبرند این افراد همیشه موفق تر از دیگران هستند و جالب این جاست که همیشه افراد موفق پشت سر هم شانس میآورند! آیا فکر نمیکنید این فقط شانس نیست؟ چرا افراد ناموفق هر روز بیشتر از پیش به دردسر میافتند؟
3- آنها معنی صحیح تلاش را نمیدانند: یک کارخانه را در نظر بگیرید ، خیلی ها میگویند کارگر ها خیلی بیشتر از مدیران کار میکنند. این تمامآ به طرز تفکر فرد نسبت به «تلاش» بستگی دارد. دو مورد زیر را در نظر بگیرید:
- تلاش فیزیکی
- تلاش فکری
مدیر کارخانه پشت میز میشینه ، کت و شلوار میپوشه و از هوای مطبوع دفترش لذت میبره اما این ابدآ دلیل بر اینکه کمتر از آن کارگر کار میکند نیست بلکه فقط نوع کار این دو با یکدیگر فرق میکند. قبول نکردن این امر مثل اینه که بگویید کسی که از کارش لذت نمیبرد باید حقوق بیشتری از کسی که از کارش لذت میبرد بگیرد ، آیا منطقی است؟
کسی که مدیر یک کارخانه است خیلی بیشتر از کارگر کارخانه میارزد (از نظر مالی) ، چرا؟ چون کارگر فراوان است اما کسی که بتواند میلیارد ها تومان سرمایه را مدیریت کند و به سوددهی برساند نه!
نا گفته پیداست که اگر همان مدیر پشت میز نشین کارش را انجام نمیداد آن کارگر هم شغلی نداشت ،شما میخواهید کدام طرف ماجرا باشید؟ تمام مردم دنیا آرزو داشتهاند موفق و ثروتمند باشند اما چند نفر به آرزویشان رسیدهاند؟
به نظر شما مدیر آن کارخانه دربارهی شانس و موفقیت چه فکر میکند؟ کارگر کارخانه چطور؟
یکی از فرق هاشون هم اینه که افراد موفق کپی پیست نمیکنند ، جدی میگم!
ادامه مطلب نظر